|
چرا در فاصله كوتاه غدير تا رحلت پيامبر(ص) مردم حادثه غدير را از ياد بردند ؟
+ نویسنده جوادجوادیان در سه شنبه 16 شهريور 1396 |
الف) با بهرهگيري از منابع معتبر خود و اهل سنت به اثبات اصل ماجراي غدير ميپردازد؛ منابعي كه در آن صدها صحابي و تابعي شناخته شده وجود دارد (الغدير في الكتاب و السنة و الادب، علامه اميني، ج 1، ص 14 - 73. او اين حديث را از يكصدو ده نفر صحابي و هشتاد و چهار تابعي نقل ميكند). ب) با دليلهاي متقن و شواهد مستحكم لغوي، قرآني، سنتي و تاريخي واژه ولايت موجود در روايت غدير را به معناي سرپرستي و به دست گرفتن امور جامعه مسلمانان ميداند نه دوستي (همان، ص 362 - 370). ج) اثبات ميكند پيامبر اكرم(ص) در اين ماجرا بر اساس دستور خداوند در پي تعيين جانشين بود نه معرفي كانديداي خلافت (همان، ص 370 - 378). با اين همه در گزارشهاي تاريخي - جز چند منبع كه در اعتبار آنها سخن فراوان است(مانند كتاب سليم بن قيس و كتاب الاحتجاج نوشته احمد بن علي طبرسي) - از واكنش شديد مردم و ياد آوري ماجراي غدير خم كمتر سخن به ميان آمده است. با آنكه قطعاً بيشتر مردم مدينه در ماجراي غدير حضور داشتند، چرا پس از حدود 70 يا 84 روز(ماجراي غدير خم در روز 18 ذي حجه واقع شد و وفات پيامبر اكرم(ص) و ماجراي سقيفه در 28 صفر يا 12 ربيع الاول) از اين ماجرا آن را فراموش كردند؟ البته احتمال اعتراض عدهاي از مردم و ياد كرد ماجراي غدير به وسيله آنها و مخفي ماندن اين واكنش، به سبب سياست ممنوعيت نقل و تدوين حديث، وجود دارد؛ ولي در عدم گستردگي اين اعتراضها ترديد نيست. با توجّه به ماجراي غدير و تأكيد پيامبر اكرم(ص) بر تعيين جانشين، انتظار اعتراض گسترده نامعقول نمينمايد. بنابراين، واكنشي چنين محدود چگونه توجيه ميشود؟ براي يافتن سرنخهاي تاريخي اين مشكل بايد موقعيت زماني اين قطعه از تاريخ و نيز سير جريانهاي سياسي و اجتماعي از زمان واقعه تا وفات پيامبر اكرم(ص) به دقت بررسي شود. بر اين اساس، پيگيري بحث در محورهاي زير ضرورت دارد: 1. قبل از تشكيل دولت مدينه به دست پيامبر اكرم(ص)، مردم شهرهاي بزرگ حجاز و باديهها تحت نظام قبيلهاي به سر ميبُردند. در اين نظام سرآمد بودن در صفاتي چون سنّ، سخاوت، شجاعت، بردباري و شرافت معيار گزينش رهبر به شمار ميآمد و رهبر قبيله حق نداشت از ميان فرزندان و خويشانش جانشين برگزيند. 2. پيامبر اكرم(ص) نخستين كسي بود كه در اين سرزمين نهادي به نام دولت پديد آورد و ارزشهاي فرا قبيلهاي ارائه داد. آن حضرت(ص) توانست قبايل مختلف شهرها و باديههاي منطقه را تحت يك نظام واحد متمركز سازد. مردم كه وي را پيامبري آسماني ميدانستند، تشكيل دولت از سوي او را امري الاهي به شمار آوردند و در برابر آن مقاومتي قابل توجّه نشان ندادند. 3. پيش از فتح مكه اسلام به گونهاي روز افزون در ميان مردم شهرها و باديهها گسترش يافت تا جايي كه سال بعد (سال نهم هجرت) عام الوفود (سال هيأتها) نام گرفت؛ يعني سالي كه مردم دسته دسته در قالب هيئتهاي مختلف نزد پيامبر اكرم(ص) ميشتافتند و اسلام خويش را آشكار ميساختند. ناگفته پيدا است، انگيزه همه اين هيأتها معنوي نبود و همه تازه مسلمانان ايمان قلبي نداشتند. 4. يكي از آموزههاي اسلامي كه پذيرش آن براي مردم دشوار مينمود، مسأله تعيين جانشين بود؛ زيرا: الف) مردم فقط پيامبر(ص) را داراي بُعد الاهي ميدانستند و حكومت فرا قبيلهاياش را ميپذيرفتند. در نگاه آنان، جانشين پيامبر از چنين ويژگياي برخوردار نبود (براي اطلاع بيشتر مراجعه شود به: تاريخ تحول دولت و خلافت از بر آمدن اسلام تا برافتادن سفيانيان، رسول جعفريان، ص 27 به بعد). ب) هنوز بسياري از مردم خود را به اطاعت محض از دستورهاي دنيوي آن حضرت مقيّد نميدانستند؛ چنان كه در مواردي چون صلح حديبيه(المغازي، محمد بن عمر واقدي، تحقيق مارسدن جونس، ج 1، ص 606 و 607. در اين كتاب پس از نقل اعتراض عُمر از وي چنين نقل كرده است:«من [عمر] چنان در شك افتادم كه از آغاز اسلام خود تا آن هنگام در چنين شكي فرو نرفته بودم») و تقسيم غنايم حنين(الكامل في التاريخ، به ابن اثير، تحقيق علي شيري، ج 1، ص 631). واكنش اعتراضآميز نشان دادند. ج) بسياري از مردم اطاعت از فرمانهاي دنيوي مربوط به بعد از زندگاني رسول خدا را نميپذيرفتند؛ زيرا هنوز از آموزههاي جاهلي كه به رئيس قبيله اجازه تعيين جانشين نميدهد، دل نبريده بودند؛ و طبيعي بود كه مسأله رياست دولت را از رياست يك قبيله مهمتر بدانند. د) هنوز بعضي از قريشيان تازه مسلمان چنان ميپنداشتند كه حضرت(ص) در راستاي رقابت قبيلهاي مسأله نبوت را مطرح كرده است. اين گروه با توجّه به اقبال عمومي مردم به آن حضرت(ص) جرأت مخالفت نداشتند؛ ولي با تعيين جانشين به ويژه از تيره بني هاشم، لب به اعتراض گشادند و با بهرهگيري از پشتوانه فرهنگ قبيلهاي مردم اعتراض خويش را روشنتر بيان كردند. ه) در زمان جاهليت تنها اشرافي به مجلس مشورتي قريش (دارالندوه) راه مييافتند كه به چهل سالگي رسيده باشند(تاريخ سياسي اسلام(1) سيرة رسول خدا(ص)، رسول جعفريان، ص 98). بر اين بنياد، پذيرش جانشين رسول خدا، به ويژه اگر آن فرد داماد پيامبر(ص) بود و كمتر از چهل سال(حضرت علي(ع) در آن هنگام طبق قول مشهور 33 سال داشت). داشت، بسيار دشوارتر ميشد. 5. دو نكته ديگر، پذيرش جانشيني امام علي(ع) را دشوار ميساخت: الف) حضرت علي(ع) نزد قريشيان، به سبب دلاوري هايش در جنگهايي مانند بدر و اُحُد و به خاك و خون كشيدن بزرگان قريش، چهره منفي داشت. اين پديده سبب شد به تبليغات گسترده روي آورند و چهره علي(ع) را نزد همه اعراب زشت جلوه دهند (عمر در اين باره ميگويد: «قوم شما (قريش) به شما مانند نگاه گاو به كشندهاش مينگرند». (شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 12، ص 9) ب) مردم قبايل مختلف اين نكته را درك كرده بودند كه با توجّه به لياقتها و استعدادهاي تيره بني هاشم، اگر مسأله جانشيني در ميان آنها تثبيت شود، هرگز از آن خاندان برون نخواهد آمد. 6. نگاه پيامبر اكرم(ص) به جانشيني حضرت علي(ع) الاهي و از روابط قبيلهاي و خويشاوندي بسيار فراتر است؛ زيرا آن حضرت(ص) به حفظ آيين وحي ميانديشيد و طبيعي است كه آشناترين فرد به كتاب و سنت و شجاعترين و كوشاترين فرد در راه گسترش اسلام را برگزيند. البته پيامبر اكرم(ص) با وضعيت جامعه آشنا بود. از اين رو، از آغاز رسالت، در موقعيتهاي گوناگون، به بهانههاي مختلف و با بيانهاي متفاوت ويژگيهاي حضرت علي(ع) را ياد آور ميشد و از جانشينياش سخن به ميان ميآورد(براي اطلاع از اين موارد، ر. ك: موسوعة الامام علي بن ابي طالب في الكتاب و السنة و التاريخ، محمدي ري شهري و همكاران، ج 2) آن بزرگوار، سرانجام از سوي خداوند مأمور شد در بزرگترين اجتماع مسلمانان كه برخي شمار آنها را بيش از يكصد هزار تن دانستهاند، آشكارا اين مسأله را اعلام كند(الغدير، ج1، ص 214) و دغدغه مخالفت جامعه را ناديده بگيرد. فرازي از آيه 67 سوره مائده كه از اين دغدغه پيامبر پرده بر ميدارد و به وي ايمني ميبخشد، چنين است: «... واللّه يَعْصمك مِنَ النّاسِ؛ خداوند تو را از [شرّ ]مردم نگاه ميدارد.» در اين عبارت، دو واژه «عصمت» و «ناس» بسيار راهگشا است. خداوند پيامبر(ص) را از چه چيزي حفظ ميكرد؟ و اين «ناس» چه كساني بودند؟ با توجّه به واقعيت خارجي و ايمن نماندن پيامبر(ص) از شرّ زبان مردم و نيز با توجّه به اينكه سرانجام مسأله جانشيني امام علي(ع) به سامان نرسيد، بعيد نمينمايد كه مراد از واژه «يعصمك» نگهداري پيامبر(ص) از هجوم فيزيكي و يكباره مردم باشد؛ چنان كه واژه «ناس» بر مردم عادي دلالت دارد و با توجّه به اكثريت نو مسلمان آن زمان، به حمل اين لفظ بر خلاف ظاهر نيازمند نيستيم. 7. تاريخ درباره بسياري از حوادثِ مقطع زماني بين غدير و وفات پيامبراكرم(ص) ساكت مانده است؛ امّا كالبد شكافي دو پديده مهم آن عصر ما را با شدت اهتمام پيامبر اكرم(ص) بر گزينش جانشين و گستره تلاشهاي مخالفان آن حضرت آشنا ميسازد. اين پديدهها عبارت است از: سپاه اسامه و مخالفت با نگارش وصيت مهم رسول خدا.
1. سپاه اسامه پيامبر اكرم در واپسين روزهاي زندگياش فرمان داد لشكري عظيم به فرماندهي جواني نورس به نام اسامة بن زيد سمت دورترين مرزهاي كشور اسلامي (مرزهاي روم) رهسپار شود (طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدي، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، ج 4، ص 54 - 58). كالبد شكافي دقيق اين جريان نشان ميدهد رسول خدا(ص) در راستاي تثبيت جانشيني حضرت علي(ع) به چنين اقدامي دست يازيد؛ زيرا: الف) در آن هنگام و در آستانه وفات پيامبر اكرم(ص) خالي كردن مركز حكومت از نيروهاي نظامي و ارسال آن به دورترين نقاط به صلاح جامعه نبود؛ چون احتمال داشت پس از وفات پيامبر اكرم(ص) بسياري از نومسلمانان قبايل اطراف سر به شورش بردارند و كيان جامعه اسلامي در معرض تهديد قرار گيرد. آنچه اين تصميمگيري را در نظر پيامبر اكرم(ص) منطقي جلوه ميداد، دور ساختن مخالفان جانشيني حضرت علي(ع) از مدينه بود. ب) انتصاب جواني 18 ساله (همان، ص 55) به مقام فرماندهي لشكر و عدم توجّه به اعتراضات اصحاب جز از كار انداختن مهمترين (همان، ص 54 و 56) دستاويز مخالفان جانشيني علي(ع) هيچ توجيهي نداشت؛ زيرا اسامة بن زيد كه از جهاتي چون سابقه مسلماني، شرافت، شجاعت و كارداني سر آمد اصحاب به شمار نميآمد و از نظر سني حدود 15 سال از علي(ع) كوچكتر بود - با توجّه به آنكه در بسياري از ويژگيها با حضرت علي(ع) قابل مقايسه نمينمود - در مقام فرماندهي سپاهي عظيم و متشكل از بزرگان صحابه مانند ابوبكر، عمر، ابو عبيده جراح، عثمان، طلحه، زبير، عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابي وقاص قرار گرفت. ج) دقّت در تركيب سپاه اسامه نشان ميدهد تمام كساني كه احتمال داشت با جانشيني حضرت علي(ع) مخالفت ورزند، ملزم بودند در اين سپاه شركت جويند (السقيفه، محمد رضا مظفر، ص 81 و 77). و كساني كه به بهانه بيماري پيامبر اكرم(ص) از اردوگاه به مدينه باز ميگشتند، با جمله تأكيدي «لعن الله من تخلف عن جيش اسامة»(الملل و النحل، محمد بن عبدالكريم شهرستاني، تصحيح شيخ احمد فهمي محمد، ج 1، ص 14) روبه رو ميشدند. در مقابل، ياران و موافقان جانشيني حضرت علي(ع) چون عمار، مقداد و سلمان از حضور در اين سپاه معاف گشتند و ملزم شدند در مدينه به سر برند(السقيفه، ص 81).
2. پيشگيري از نگارش وصيت اين پديده در واپسين روزهاي حيات پيامبر اكرم(ص) تحقّق يافت. در آن روزها، پيامبراكرم(ص) كه احتمالاً با بالاگرفتن زمزمههاي مخالفت با جانشيني حضرت علي(ع) به شدت نگران اوضاع شده بود، دستور داد ابزار نوشتن آماده سازند تا سندي صريح و ماندگار برجاي گذارد و از گمراهي امت جلوگيري كند. مخالفان كه اين دستور را با نقشههاي چند ماهه خويش ناسازگار ميديدند، به شدت نگران شدند و با هزيان گو خواندن كسي كه جز وحي چيزي بر زبان نميراند، از نگارش اين سند جلوگيري كردند. تاريخ در اينجا تنها از يك تن نام ميبَرد(من حياة الخليفة، عمربن الخطاب، عبدالرحمن احمد البكري، تعليق سيد مرتضي رضوي ص 101 - 107). امّا آشكار است كه تنها يك نفر - بي آنكه جرياني نيرومند پشتيبانش باشد - نميتواند با رسول خدا(ص) مقابله كند. از اين رو، بعضي از نصوص گوينده اين عبارت را جمع دانسته، از كلمه «قالوا» استفاده كردهاند(همان، ص 104). 8. نخستين تشكيل دهندگان اين جلسه كه با هدف تعيين خليفهاي جز حضرت علي(ع) در سقيفه گرد آمدند، انصار به شمار ميآمدند. آن هم انصاري كه در همه جا به پيروي محض از پيامبر اكرم(ص) زبانزد بودند و دوستي شان با خاندان آن حضرت(ص) به ويژه حضرت علي(ع) بر همگان ثابت شده است. راستي چرا انصار؟ و چرا با اين عجله، آن هم در حالي كه هنوز بدن پيامبر اكرم(ص) غسل داده نشده است؟ شواهد تاريخي، نشان ميدهد انصار هرگز از جانشيني شخصيتي مانند حضرت علي(ع) هراسناك نبودند و او را ادامه دهنده راه پيامبر اكرم(ص) ميدانستند. اقدام عجولانه آنها در درك نكتهاي حياتي ريشه دارد. آنها با تيز بيني دريافته بودند كه شانسي براي به قدرت رسيدن حضرت علي(ع) وجود ندارد. مخالفت ياران بزرگ پيامبر اكرم(ص) با راه افتادن سپاه اسامه و نيز مخالفت آنان با نگارش وصيت از سوي پيامبر اكرم(ص) و به احتمال فراوان، حوادث ديگري كه تاريخ ما را از آن بي خبر گذاشته است، انصار را به اين نتيجه رسانده بود كه مهاجران انديشه به دست گرفتن حكومت در سر ميپرورانند و احتمال دارد قريشياني كه سرانشان در نبرد با نيروهاي انصار حامي پيامبر به قتل رسيدند، با بهرهگيري از پيوند نزديك قريش و مهاجران در پي انتقام بر آيند. بنابراين، به سقيفه شتافتند تا طرفداران غصب حق علي(ع) را دست كم از به دست گرفتن كامل قدرت باز دارند و به منظور حفظ جامعه انصار از توطئههاي آتي، سهمي از قدرت به دست آورند. پس انصار و مردم مدينه همگان حادثه غدير را به ياد داشتند و دلالت آن بر تعيين جانشين را مسلم ميدانستند؛ امّا مشاهده تلاشهاي كساني كه در جهت مخالفت علني با غدير گام بر ميداشتند و حركت طرفداران آن واقعه آسماني را به شديدترين روش ممكن سركوب ميكردند، آنها را از هرگونه تلاش در جهت احياي ياد غدير باز ميداشت. بنابراين، طبيعي است كه در اين زمان شاهد اعتراض مردم مؤمن و استدلال آنها به اين حادثه مهم تاريخي نباشيم. آنها، با توجّه به زمينههاي قبلي، تلاش و استدلال خود را آب در هاون كوفتن ميديدند. چنان كه، بر اساس نصوص تاريخي، حضرت علي(ع) نيز در آن زمان به اين جريان مهم استدلال نكرد. به نظر ميرسد، در آن موقعيت، استدلال گسترده مردم به واقعه غدير پرسش برانگيز است نه عدم استدلال؛ زيرا چنين استدلالي نمايانگر پذيرش يكباره جريان مخالف با فرمان پيامبر(ص) از سوي مردم معتقد به غدير است و با شواهد تاريخي سازگاري ندارد. منبع : سایت : http://ghadir.ahlolbait.com/content/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%A7%D8%B5%D9%84%D9%87-%D9%83%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87-%D8%BA%D8%AF%D9%8A%D8%B1-%D8%AA%D8%A7-%D8%B1%D8%AD%D9%84%D8%AA-%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%B5-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%AD%D8%A7%D8%AF%D8%AB%D9%87-%D8%BA%D8%AF%D9%8A%D8%B1-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D9%8A%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%AF-%D9%88-%D8%A2%D9%86-%D8%AD%D9%88%D8%A7%D8%AF%D8%AB-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D8%AD نظرات شما عزیزان: برچسبها: آیا می دانید های عید غدیر |